به گزارش مشرق، گفته میشود یکی از موضوعات اصلی سفر آتی بایدن به منطقه و دیدار احتمالی وی با محمد بن سلمان، تبلیغ عادی سازی در کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس خواهد بود و رسانهها گزارش دادند که ریاض در حال تسریع برداشتن گامهای خود برای عادی سازی است.
اهداف و مواضع بن سلمان در مورد نتایج و دستاوردهای عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی عمدتا در سه حوزه زیر قابل بررسی است:
اول اینکه، شکی نیست که با توجه به جاه طلبیهای شخصی محمد بن سلمان برای رسیدن به پادشاهی با وجود مخالفان خاندان سلطنتی و با توجه به کنترل و نفوذ گسترده رژیم صهیونیستی بر جامعه بینالمللی و امپراطوری رسانهای در جهان غرب و تأثیرگذاری ویژه روی ساختار سیاسی آمریکا، عادی سازی روابط برای عربستان از نظر بن سلمان یک نوع مزیت محسوب میشود.
دوم اینکه، محمد بن سلمان تصور میکند که عادی سازی روابط ریاض و تل آویو با استراتژی منطقهای عربستان برای ایجاد ائتلاف عربی- اسرائیلی به منظور کاهش مسئولیتهای امنیتی در خلیج فارس و دستیابی به توازن منطقهای با رقبای اصلی خود مطابقت دارد و به همین دلیل به دنبال ایجاد مشارکت با اسرائیل است.
خروج ناگهانی آمریکا از افغانستان و قدرت گرفتن ایران در منطقه به ویژه در منطقه خلیج فارس همزمان با شکست ریاض در پیشبرد اهدافش در جنگ یمن و عدم موفقیت در تغییر فضای امنیتی در شبه جزیره عربستان با ظهور انصارالله و کنترل آنها بر تنگه باب المندب، همه این مسائل ریاض را بر آن داشت تا از طریق نزدیکی به اسرائیل به دنبال توازن قوا باشد.
سوم، انگیزهها و اهداف محمد بن سلمان باید ریشه در درک بالقوه او از مزایای گسترش همکاریهای اقتصادی، آموزشی و فناوری با صهیونیستها داشته باشد، به ویژه که بن سلمان در دعوت از شرکتها و سرمایه گذاران اسرائیلی برای مشارکت در پروژههای بلندپروازانه وی در راستای چشم انداز ۲۰۳۰، به منظور تبدیل شدن عربستان به اقتصاد اول منطقه و قطع وابستگی به نفت، مردد است.
تقریبا همه آنچه در مورد انتظارات بن سلمان از مزایا و فواید حاصل از عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی گفته شد را میتوان در دلایل امضای توافق عادی سازی روابط امارات و بحرین و حتی کشورهایی مانند سودان و مغرب مشاهده کرد. اکنون که عادی سازی تاثیر چندانی بر توسعه منطقهای، توسعه اقتصادی و تقویت سپر نظامی و امنیتی این کشورها نداشته است، این سوال مطرح می شود که چرا ریاض باید امیدوار باشد که نتایج متفاوتی نسبت به سایر کشورهای سازشگر داشته باشد؟.
یقینا داشتن نگاه خوشبینانه به امنیت ناشی از عادی سازی روابط با صهیونیستها، نه در مواجهه با چالشها و تهدیدهای منطقهای و نه در زمینه سازی برای تصاحب تاج و تخت، مبنایی واقعبینانه نخواهد داشت؛ زیرا اولاا همکاری امنیتی عربستان با رژیم صهیونیستی به هیچ وجه پدیده جدیدی نیست و اوج همکاریهای دوجانبه در جنگ یمن در سال های اخیر صورت گرفت که البته نتیجه آن شکست ننگین و کامل برای مهمترین سیاست خارجی عربستان بود. از دیگر مصادیق شکست این همکاریها علیه محور مقاومت در سوریه است.
در داخل عربستان، اگرچه ممکن است اقدامات سرکوبگرانه ولی عهد سعودی مانع اعتراضات مردمی علیه عادی سازی روابط ریاض با تل آویو نشود، اما در نهایت ممکن است به خشم طبقات پایین جامعه سنتی، محافظه کار و قبیلهای سعودی به عنوان سرزمین وحی منجر شود.
در پایان اینکه به نظر میرسد مقامات سعودی فراموش کردهاند که توافقات و قراردهای ننگینی که با اسرائیلیها امضا شده است، زخمهای منطقه را عمیقتر می کند، غده سرطانی رژیم اشغالگر در منطقه را گسترش میدهد و آن را به ورطه نابودی می کشاند.